بررسی محتوایی قصههای کتاب «فرهنگ افسانه های مردم ایران |
در واژهنامههای فارسی به طور ضمنی به دو مفهوم اساسی فرهنگ که «ریشه» و «چشمه» باشد، اشاره شده است. این دو نکته دریافت و برداشتی از اندیشهها و تلقی عامه در بیان کاربرد این کلمه است. در این مورد در بعضی از این واژهنامهها از قبیل فرهنگ جهانگیری، مجمع الفرس، لطایف اللغات، برهان قاطع، برهان جامع، نفیسی و … فرهنگ به شاخه درختی اطلاق شده است که آن را میخوابانند و روی قسمتی از آن خاک میریزند، به طوری که سر شاخه از خاک بیرون باشد. مدتی به همین طریق میگذرد تا شاخه بیخ برآورد و ریشه بدواند. آنگاه آن شاخه را می کنند و در جای دیگری مینشانند و با این روش درختی ریشهدار و مستقل آمادهی بهره برداری می شود. در بعضی دیگر از کتب لغت، فرهنگ را به معنی کاریز و قنات گرفتهاند، علاوه بر اینها، فرهنگ به معنی ادب، عقل، دانش، بزرگی، حکمت، معرفت، علم، فضیلت و همچنین به کتابی که مشتمل بر لغات و معانی باشد نیز فرهنگ میگویند (بیهقی،1367 :10 و9).
در آغاز سدهی حاضر فرهنگ مفهوم تازهای یافت. ابتدا به مفهوم آموزش و پرورش و برابر کلمهیeducation، اما رفته رفته به مفهوم اصلی خود، یعنی آنچه انگلیسیها culture میگویند، به کار رفت. امروزه کلمهی فرهنگ معادل دقیقی برای کلمهی culture است و تمام سطوح معنایی آن را در برمیگیرد. با این حال در ارائه تعریفی دقیق از آن و اینکه چه مواردی شامل فرهنگ می شود، همواره اختلاف نظر وجود داشته است. شاید بتوان یکی از جامعترین تعریفها را این دانست که
اگر فرهنگ جامعهای را به پرندهای تشبیه کنیم، فرهنگ رسمی و فرهنگ عامه دو بال آن پرنده هستند که برای شناخت بهتر و دقیقتر جامعه شناخت هردوی آنها الزامی است. آنچه در این میان قابل توجه است، این است که سرچشمهی همه هنرها و دانشها مردماند و در میان مردم پدید آمده اند.
شما هر رشته از دانشها یا هنرها را که در نظر بگیرید، خواهید دید که این دانش روزی در میان مردم پدید آمده و به سعی دانشوران روز به روز رشد کرده و توسعه یافته و مدرسهها و دانشگاهها برای تدریس آن به فعالیت پرداختهاند. اینگونه هنرها یا دانشها را دانش یا هنر مدرسی یا کلاسیک مینامیم. در برابر هریک از این رشته های دانش یا هنر رسمی یک رشته علم یا هنر عوامانه نیز وجود دارد. این دانشها در میان مردم پدید آمده و در آغوش ایشان پرورش یافته است و زادهی فکر و طبع سادهی مردمی است که برای تحصیل علم و ترقی دادن دانش به مدرسه نرفته و مکتب ندیدهاند (محجوب، 1383: 39-38).
با این وجود تحولات و طبقه بندیهای اجتماعی باعث شکاف و جدایی میان فرهنگ عوام و فرهنگ رسمی شد تا آنجا که «سالها فقط طبقهی خواص و تحصیلکردگان شهری را صاحب معرفت، دانش و هنر میدانستند و طبقهی عوام و بیسواد چه پیشهوران سادهی شهری و چه کشاورزان روستایی را بیبهره از دانش، هنر و معرفت تصور میکردند. البته این امر پس از گسترش تحقیقات در زمینه مردمشناسی و فولکلور تغییر کرد. پس از بررسی در اوضاع و احوال عامهی مردم دانسته شد که هر چند مردم عوام سواد و دانش مدرسی ندارند ولی از فرهنگی برخوردارند که اگر برتر از فرهنگ خواص نباشد، فروتر از آن هم نیست و حتی گاه در انتظامبخشی به امور جامعه نافذتر از گروه برتر است» (نقل به تلخیص، بلوکباشی، 1388: 43و42).
1-1-1-فرهنگ عامه
خرید اینترنتی فایل متن کامل :
فرهنگ مردم یا فرهنگ عامه ترجمهی کلمهی فولکلور (folklore) است. این کلمه را نخستین بار ویلیام جان- تامس با نام مستعار آمبروز مرتن پیشنهاد کرد. «folk به گروهی از مردم اطلاق می شود که حداقل یک عامل مشترک و عمومی آنها را به یکدیگر پیوند دهد و lore سنتهای مشترکی است که خصوصیات جمعی اعضای گروهی را شکل میدهد و هویت گروه را معین و مشخص می کند»(همان، 56).
تعاریف متعدد و متفاوتی در مورد فولکلور گفتهاند؛ اما تعریف سی. اس. برن قابل توجه و تامل است. « فولکلور در واقع نحوه جهانبینی و روانشناسی انسان عامی و اندیشهی او در باب فلسفه، دین، علوم، نهادهای اجتماعی، تشریفات و جشنها، اشعار و ترانهها، هنرهای عامیانه و ادبیات شفاهی است»(بیهقی، 1367: 20). همانگونه که از تعریف سی. اس. برن استنباط می شود، فرهنگ عامه به دلیل ریشهای که در جهانبینی، روانشناسی و اندیشهی مردم در موضوعات مختلف دارد، هم چنین به دلیل پیوند با زندگی تولیدی و اجتماعی مردم و بیان تجربیات، آداب و سنتهای مرسوم یک جامعه به آن جامعه شخصیت و هویت میبخشد. همین امر لزوم بررسی ابعاد آن را بیش از پیش پررنگ می کند. فرهنگ عامه ویژگیهایی دارد که از آن جمله میتوان به پیوند با زندگی معیشتی و اجتماعی، سادگی و صمیمیت، امید و خوشبینی و نوعی جامعه شناسی تعاون اشاره کرد.
فرهنگ عامه معمولا شفاهی و نسل به نسل منتقل می شود، هرچند امروزه به دلیل ترس از، از بین رفتن این آثار گرانقدر سعی در مکتوب کردن این فرهنگ دارند. «فرهنگ عامه را به طور کلی میتوان به دو بخش آثار مادی و معنوی تقیسم کرد. آثار مادی شامل بناها، علائم، اشیاء منقول، صنعت و کسب، غذا و مکانها .آثار معنوی هم عبارتند از: عقاید، عادات و رسوم، علوم عامه و ادبیات»(بیهقی،1367: 73-76).
1-1-2-ادبیات عامه
ادبیات عامه به گمان بسیاری از فولکلور شناسان غنیترین بخش فرهنگ عامه است؛ چراکه تجلیگاه فرهنگ اقوام، گروه های مختلف اجتماعی و میراث معنوی نسلهای گذشتهی مردم یک جامعه است. «ادبیات عامه به آثار تخیلی و ذوقی تودهی مردم که به طور شفاهی و سینه به سینه از فردی به فرد دیگر و از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته است، گفته می شود»(بلوکباشی، 1388: 171). ادبیات عامه به دو صورت نظم و نثر در میان مردم رواج دارد و میتوان آن را به سه مجموعهی بزرگ داستانی، غیر داستانی و نمایشی تقسیم کرد.
ادبیات داستانی، گونه هایی از ادبیات عامه مانند قصه، افسانه یا اسطوره و حکایت است. مهمترین بخش آثار داستانی را قصه تشکیل میدهد، قصهها تودهایترین هنر است که ضمن بیان مسائل اجتماعی و آرزوهای مردم گویای تخیل هنری مردم است. علاوه بر اینها قصهها جایگاه مناسبی برای تصدیق و تایید آیینهای دینی، اخلاقی و فرهنگی جامعه و همچنین فضای مناسبی است که به وسیله آن میتوانند روحیهی مقاومت خود را در تحمل ناکامیها و در برابر نظامهای مستبد سیاسی تقویت کنند. قصهها مردم را به رفتارها و اعمالی که با ارزشهای اخلاقی-دینی سازگاری دارند، ترغیب می کند و از دیگر سو، آنها را از رفتارهای خلاف قاعده و ضد اخلاق باز میدارد. موضوع دیگری که دربارهی قصهها میتوان گفت، پیوند ناگسستنی قصهها با اسطورههاست. مطلقگرایی، نبرد دیرینهی خوبی و بدی اندیشههایی اسطورهای هستند که از ویژگیهای اساسی قصهها نیز به شمار میآیند.
ادبیات غیر داستانی شامل گونه هایی از ادبیات عامه است که جنبه قصه و داستان ندارد؛ اما مانند قصهها و افسانهها سرشار از نکات و حکمتهای بیشمار است، مانند شعر، چیستان، مثل، لطیفه یا شوخی، متلک، اوراد و دعاها، کنایات و… .
ادبیات نمایشی، به آن بخش از ادبیات عامه گفته می شود که جنبه نمایشی و اجرایی دارد؛ مانند خیمه شب بازی، نقالی، شبیه خوانی، شمایل خوانی و … .
به طورکلی زبان و بیان ادبیات عامه ساده و بیپیرایه است. در این نوع ادبیات، بیشتر واژه ها و اصطلاحهای معمول در زبان گفتاری مردم کوچه و بازار، تعبیرها، کنایهها و تشبیههای متداول میان مردم به کار میرود. محتوای ادبیات عامه از یک سو بیان رویدادهای واقعی با تکیه بر تخیل است، بهویژه قصهها و افسانهها که بیشتر بازگوکننده واقعیتهای آمیخته با خیال پردازی پدیدآورندگان آنهاست و از دیگر سو مقاصد تربیتی، اجتماعی، اخلاقی و دینی را مدنظر دارد.
1-2-اهمیت و ضرورت تحقیق
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-05-08] [ 08:48:00 ب.ظ ]
|